متنوع
جمله های زیبا شعر داستان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : حسام
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن/ ترک من خراب شبگرد مبتلا کن ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها/ خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی/ بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده/ بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است مارا، دارد دلی چو خارا/ بکشد کسش نگوید:"تدبیر خونبها کن" بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد/ ای زرد روی عاشق، تو صبر کن، وفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد/ پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟ در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم/ با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد/ از برق این زمرد، هین دفع اژدها کن نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |